رق نگاهروزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاداحساس نمودم که دلم در خطر افتادتا چشم من افتاد به گلبرگ جمالتزیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتادمی خواستم از چشم تو محفوظ بمانمکز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتادگفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکندل خون شد و از پرده چشمم بدر افتادهر کس که شراب از خم چشمان تو نوشیدمخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتادگـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــنامروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتادخسرو به هوای لب شیرین تو بر خاستبرخاست ولی مثل مگس در شـک
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: سه شنبه 2 / 4 / 1392برچسب:کتیج_شعر,
ارسال توسط حامدرئیسی
آخرین مطالب