بارانی ...........با همه ی بی سر و سامانی مباز به دنبال پریشانیم طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی توفانی امدلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالهاتا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدمتا که بگیری و بمیرانی ام خوبترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام حرف بزن ابر مرا باز کن دیرزمانی است که بارانی ام حرف بزن حرف بزن سالهاست تشنه ی یک صحبت طولانی ام ها...به کجا می کشی ام خوب من؟ها...نکشانی به پشیمی ام؟+
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: جمعه 6 / 6 / 1392برچسب:کتیج _~شعرعاشقانه,
ارسال توسط حامدرئیسی
آخرین مطالب